دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

امن ترین


پای دستهای تو که وسط باشد
چاله های خیابان
بهترین بهانه اند
برای سقوط
به امن ترین جای دنیا...!!!

نظرات 2 + ارسال نظر

f_r 1391/10/27 ساعت 11:02

آن شب

در تاریکی درها و دیوارها

وقتی چشم را چشم نمی دید،

دستم که به طاق مژگـانت رسید

با خیالِ تقدیـر، چشمهایـم خیس شد.

و هنگام که لبهایم رخصت بوسه میکردند

دستم با لمس لب های تو، عهـد کرد

تقدیـر را روی زانوهـــایش

نشانِ چشمهـایم بدهد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد