پای دستهای تو که وسط باشد چاله های خیابان بهترین بهانه اند برای سقوط به امن ترین جای دنیا...!!!
آن شب در تاریکی درها و دیوارها وقتی چشم را چشم نمی دید، دستم که به طاق مژگـانت رسید با خیالِ تقدیـر، چشمهایـم خیس شد. و هنگام که لبهایم رخصت بوسه میکردند دستم با لمس لب های تو، عهـد کرد تقدیـر را روی زانوهـــایش نشانِ چشمهـایم بدهد
آن شب
در تاریکی درها و دیوارها
وقتی چشم را چشم نمی دید،
دستم که به طاق مژگـانت رسید
با خیالِ تقدیـر، چشمهایـم خیس شد.
و هنگام که لبهایم رخصت بوسه میکردند
دستم با لمس لب های تو، عهـد کرد
تقدیـر را روی زانوهـــایش
نشانِ چشمهـایم بدهد