دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

سرما بود


با بعضیها
می توانی چهار فصل را حس کنی
بهاری می آیند
و تو سرشار شوق
جوانه می زنی و
سبز سبز به ثمر تابستان میرسی
گرما چنان تو را تبدار میکند
که انگار هیچ سرمایی حریفت نیست
اما در خلسه یک غروب
باد خزانی برگهایت
می ریزد
و تو در حیرت این بوی پاییزی
به سوگ زمستان تنت می نشینی
آری
سرما بود
آنکه تنپوش بهار داشت....
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد