دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

برای مهدی با معرفت

نظرات 4 + ارسال نظر
.omid 1391/03/24 ساعت 00:41 http://omid-am.blogfa.com

امروز سالروز تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده ام
آنچه خریدنی است بی شک ٬ لایق تو نیست.
نمی دانم با کدام جمله “دوستت دارم” را برایت انشا کنم
اما کاملتر از این چیزی ندارم
دوستت دارم ، مهدی جان تولدت مبارک

.omid 1391/03/24 ساعت 14:15 http://omid-am.blogfa.com

یکی بود یکی نبود

عاشقش بودم عاشقم نبود

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن

یکی بود یکی نبود

یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست .

همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود .

در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن .

با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،

که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .

و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .

از دارایی ، از آبرو ، از هستی .

انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .

هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .

و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .

و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .

هنر نبودن دیگری

مهاجر 1391/03/26 ساعت 02:15

خیلی زیبا بود.اگر از خودتون باشه که فوق العاده بود!

مهاجر 1391/03/28 ساعت 12:11 http://neshtar.blogsky.com

چی بگم من؟!؟!
عالی بود !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد