امروز سالروز تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده امآنچه خریدنی است بی شک ٬ لایق تو نیست.نمی دانم با کدام جمله “دوستت دارم” را برایت انشا کنماما کاملتر از این چیزی ندارمدوستت دارم ، مهدی جان تولدت مبارک
یکی بود یکی نبودعاشقش بودم عاشقم نبودوقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بودحالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگنیکی بود یکی نبودیکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست .همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود .در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن .با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .از دارایی ، از آبرو ، از هستی .انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .هنر نبودن دیگری
خیلی زیبا بود.اگر از خودتون باشه که فوق العاده بود!
چی بگم من؟!؟!عالی بود !
امروز سالروز تولد توست و من برایت هدیه ای نخریده ام
آنچه خریدنی است بی شک ٬ لایق تو نیست.
نمی دانم با کدام جمله “دوستت دارم” را برایت انشا کنم
اما کاملتر از این چیزی ندارم
دوستت دارم ، مهدی جان تولدت مبارک
یکی بود یکی نبود
عاشقش بودم عاشقم نبود
وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود
حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن
یکی بود یکی نبود
یکی بود یکی نبود . این داستان زندگی ماست .
همیشه همین بوده . یکی بود یکی نبود .
در اذهان شرقی مان نمی گنجد با هم بودن .
با هم ساختن . برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.
هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود ،
که یکی بود ، دیگری هم بود . همه با هم بودند .
و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم .
از دارایی ، از آبرو ، از هستی .
انگار که بودنمان وابسته نبودن دیگریست .
هیچ کس نمیداند ، جز ما . هیچ کس نمی فهمد جز ما .
و آن کس که نمی داند و نمی فهمد ، ارزشی ندارد ، حتی برای زیستن .
و این هنری است که آن را خوب آموخته ایم .
هنر نبودن دیگری
خیلی زیبا بود.اگر از خودتون باشه که فوق العاده بود!
چی بگم من؟!؟!
عالی بود !