ای تو
از کدام سوی حیات وزیدی اینچنین
که باله هایم
در مطلعی سبز
به تو پیوستند
ای انکه جز من نیستی
و در حاشیۀ دلتنگی ها
نا سازی امید را کوک می کنی
تو از کدام سوی حیات رسیدی اینچنین
که دیروز را از باغ خیالم چیدی
تا بغض و تاریکی در به در شود
تا گلدان خالی از بهانه
در حریر بودنت _ لب تر کند
ای آنکه جز مهر, نیستی...