-
الـتـمـاس ...
1390/12/26 00:13
وقـتــے دلـ ـتـ ـنـ ـگـــ ِ تـــو مــے شـــوم .. وقــتــے عَـطـر ِ تـنَـتــــ را مـےخـــواهـَـــم .. مـن بـــ ِ بـــاد هَــــم الـتـمـاس مـــےکــــنَـم .. خــــــدا کـــ ِ جـــای ِ خـــــود دارد
-
تـُـ و این جـاده هاے ِ لعنتے !
1390/12/26 00:05
تـُـ و این جـاده هاے ِ لعنتے ! خوب دست بہ یکے کرده اید براے ِ بے پایان گذاشتن ِ "طول ِ" دلتنگے ـهـایـ َم ...
-
نــهایت شعــر
1390/12/26 00:00
و این نــهایت شعــر است : دوسـتت دارمــ ــ ــ . . . عبارتی کـه هیــچ شاعــری تــوی گیومــه محــدودش نمی کـــند…
-
خدا می داند
1390/12/25 23:53
من و تو میدانیم کز پی هر تقدیر ، حکمتی می آید ، من و فرسایش دل ، تو و تصمیم و مکان ، ما و تقدیر و زمان ، چه شود آخر دلتنگیها ! خدا می داند ...
-
[ بدون عنوان ]
1390/12/25 23:47
تو همیشه در یاد منی.. آسمان به آسمان، کوچه به کوچه, رویا به رویا. هر جایی که می نگرم با منی. اما ... دلم برایت تنگ می شود !!
-
دنیا دنیادان اولا من سنی اتمارام
1390/12/25 23:42
-
به سلامتی اونی که از وجودش نفس می کشم..!!
1390/12/25 23:06
بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه... محکم بغلت کنه... بذاره اشک بریزی راحت شی.... بعد آروم تو گوشت بگه: " دیوونه من که باهاتم "
-
من به عشق تو خوشم
1390/12/25 22:59
میدونی دلتنگی یعنی چی؟ دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت فکر کنی اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ولی چند لحظه بعد شوری اشکهای لعنتی شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند
-
فقط بگو...
1390/12/25 22:48
فقط بگو کدوم هفته کدوم روز ، کجا منتظر رسیدنت شم میخوام کاری بدم دست خودم که ، خودم بهونه اومدنت شم
-
داغونم...
1390/12/25 22:15
پروازی بیکران در آستانه ی حضور اقاقیا با تو اما بدون حضور سبز نگاهت وشبنم خاطرات که از چشمانم سرازیر است... بگو برای الماس های بلورین اشکم چه بهایی خواهی پرداخت تا گوشه ای از دلتنگی من جبران شود؟ داغونم...!
-
بهترین من !
1390/12/25 21:44
زرد و نیلی و بنفش سبز و آبی و کبود با بنفشه ها نشسته ام سالهای سال صبحهای زود در کنار چشمه سحر سر نهاده روی شانه های یکدگر گیسوان خیس شان به دست باد چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم رنگ ها شکفته در زلال عطرهای گرم می ترواد از سکوت دلپذیرشان بهترین ترانه بهترین سرود مخمل نگاه این بنفشه ها می برد مرا سبک تر از نسیم از...
-
دســ ـتهایــ ـت؛
1390/12/25 21:37
دســ ـتهایــ ـت؛ تنــها بـالشـی است ڪـ ـه وقتــے ســـ ـر بر او دارم ڪــ ـابـوس نمــےبینــم . .
-
وقت تنهایی
1390/12/25 21:30
شب و احساس دلتنگی از اینجا تا خیال تو یه ساعت نیست که رفتی و بهونه می کنم جاتو رها شو با من این لحظه هوا عطره تو رو داره دوباره خونه دلگیره چشام تا صبح بیداره می خوام تا حس کنم ماه و تو آغوشم کناره تو چقدر لمس تنت خوبه می گیرم حس دستات و یه فرصت از چشات می خوام یه لحظه با تو تنها شم توی آرامش دستات بمونم تا که پیدا شم...
-
8,12,1390
1390/12/25 21:01
-
مهربون ...
1390/12/25 20:21
فقط یکــ پیکــ از شرابــ نگاهتــ خوردمـــ چند ســاله بودند این چشمانت ؟!! عمری گذشتـــ و هنوز وقتی به تو فکـــرمی کنمـــ تلو تلو می خورم....
-
بی آنکه..
1390/12/25 19:45
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
-
از آنِ منے
1390/12/25 19:36
د لـمـ تنگ شده براے آن ـهمه دوستــ داشتن ـهآے از تَـهِ دلت براے ناز کردنمـ برایتــ که چــِ گران ناز مــیخریدے و چه شاد بودمـ که تو تآ همیشــِ از آنِ منے براے بانو گفتن هاے تو و قند در دل آبـــ شدن هاے ـمَن و تــُ همان شاهزاده اے که برایمــ نهایتـــــے که در آغوشمـ بگیرے و من با تمامِ توانمــ ببلعمــ عطر تنتـــ رآ و...
-
حتما چشمهایم هر صبح به راحتى باران دیشب را لو مى دهد
1390/12/25 19:30
-
دلم..
1390/12/25 19:25
چشم هایم را می بندم، زمان را متوقف می کنم، مسافت ها را از بین می برم، و تو را تا ابـــــــد در آغوش می گیرم، دلم برای آغوش گرفتنت تنـــــــــــــــــــگ است...
-
[ بدون عنوان ]
1390/12/25 19:16
روزی هزار بار باید برای دوستانم توضیح بدهم ، که در دنیای بیرون از شعرهایم ، پای هیچ عشقی وسط نیست... باور که نمی کنند ، جان تو را قسم می خورم...!!
-
خیال
1390/12/25 19:11
چه خوش خیال است! فاصله را میگویم! به خیالش تو را از من دور کرده! اما حیف نمیداند،جای تو امن است! جای تو اینجاست در میان دل من....!
-
این روز هـــــا...
1390/12/25 19:00
این روز هـــــا تنها کـــــار مــــــ...ن شــــدهـــ... شــــمردن نفســـــ..هـــ...ام می خوام ببینم کــــــــ...ی زودتر خســــتهـــ می شــهـــ...؟ منـــــ... از شمـــردن یا نفســــ.. از کشیدن؟
-
عشق من تو در چه حالی
1390/12/25 18:35
به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گریه شب به تو حجرت کرده بودم با گل...
-
حــاجت
1390/12/25 18:34
در آغوشـم کـ ِ مۓ گیــرۓ آنقــَــَدر آرام مۓ شوم کـ ِ فـَـراموش مۓ کنم بـایـ ـد نفس بکشم ...
-
حــاجت
1390/12/25 18:30
پیشانی اَت بُقعه ی هَمیشــه اَمن یاد ِ من استـ ... می بوسَمش شایـــد از پُشت این ضَریـح حــاجت رَوا شومـــ !!!
-
[ بدون عنوان ]
1390/12/25 18:24
دَستــَت را روی قــَلبــَم بُگــذار... تا بــِفــَهمی این دِل بــآ دیدَن تـو، نمی تــَپـَد... اَز شــوق میلــَرزَد
-
زندگی ثانیه ای ست
1390/12/25 17:23
تو که در باور مهتابی عشق رنگ دریا داری فکر امروزت باش به کجا مینگری زندگی ثانیهای ست وسعت ثانیه را میفهمی؟ در شبی مهتابی میشود در دل این ثانیه باران بشویم وز دلی غمزده در بستر عشق عقدهها بگشائیم گره از کار کسی باز کنیم و تمامیت دنیامان را از نم عاطفه لبریز کنیم میشود مثل نسیم بال در بال پرستو با شوق بوسه بر قلب...
-
جدایی
1390/12/25 15:44
جدایی نادرازسیمین اسکار می گیردو جدایی ازتوجانم را..
-
زن که باشی...
1390/12/25 14:32
دست خودت نیست،زن که باشی... گاهی دوست داری تکیه بدهی... پناه ببری... ضعیف باشی... دست خودت نیست! زن که باشی... گهگاه حریصانه بو میکنی دستهایت را شاید عطر تلخ و گس مردانه اش لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد... دست خودت نیست! زن که باشی گاهی رهایش می کنی... و پشت سرش آب می ریزی و قناعت می کنی به رویای حضورش به این...
-
نیستی؛
1390/12/25 14:29
نفس می کشم نبودنت را , نیستی؛ هوای بوی تنت را کرده ام... می دانی پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است ! تو نیستی؛ آسمان بی معنیست, حتی آسمان پر ستاره ... و باران مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد ! تو نیستی و من چتر می خواهم .. هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده.. خودم را به هزار راه...