دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

نشنیدی صدات کردم


تو نشنیدی صدات کردم نمیدیدی نگات کردم
ازت خواستم نفهمیدی چی میخواستم نپرسیدی
تو دنیای خودت بودی و میرفتی تو دائم زیر لب چیزی رو میگفتی
تو روی آسمونها در سفر بودی همش آشفته و آسیمه سر بودی
حالا از من میپرسی من کجا بودم مگه یک لحظه من از تو جدا بودم
تو که عزم دیار عشق و کردی که تا عاشق نشد دل برنگردی
تو که نامهربونی پرپرت کرد گل عشقو ولی پرپر نکردی
چرا از گذر سینه ی ما گذر نکردی چرا این عاشق آشفته رو خبر نکردی

و چه خوب!

‫باغبانی پیرم
که بغیر از گلها، از همه دلگیرم

کوله ام غرق غم است... آدم خوب کم است

عده ای بی خبرند
عده ای کور و کرند
عده ای هم پکرند
دلم از این همه بد می گیرد
و چه خوب! آدمی می میرد

ورق نیاد


وقتی ورق نیاد واست

هیچی نیستی !

حتی اگه خیلی ها رو بازی کردنت قسم بخورن . . .

تـــدبـیـر مـن



حـآلـآ مـن هـزآر بـآر ِ دیــ ـــگـر هـم " یآ مـُـقـَـلـِـب الـقــُـلــوب ِ و الـاَبـصـآر " بــخوآنــم


وقـتـی تـــدبـیـر مـن ، لـیـل و نـهـآر رآ بـی تـو گـــُــــذرآنـدن سـت ...


هـیـــــچ ســــآلی نـــُـ ــــو نــَــخـوآهـد شــد .


معرفت


معرفت جاه و مقام نیست به هر کس ندهند,,, معرفت راه و مرامیست که به هرکس ندهند ,,معرفت عشق خدائیست به هر نفس ندهند,,, معرفت بذر نشکفته عشقیست به نا رس ندهند


معرفت درّ گرانیست به هر کس ندهند


پرّ طاووس گران است به کرکس ندهند

قسم



قسم به عشقمون قسم
همش برات دلواپسم
قرار نبود اینجوری شه
یهو بشی همه کسم



راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم

راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم

به ملاقات آمدم ببین که دل سپرده داری
چگونه عمری از احساس عشق شدی فراری
نگاهم کن دلم را عاشقانه هدیه کردم
تو دریا باش و من جویبار عشقو در تو جاری

من از پروانه بودن ها
من از دیوانه بودن ها
من از بازی یک شعلهٔ سوزنده که آتش زده بر دامان پروانه نمی ترسم

من از هیچ بودن ها
از عشق نداشتن ها
از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم

راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم

راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم

من از عمق رفاقت ها
من از لطف صداقت ها
من از بازی نور در سینهٔ بی قلب ظلمت ها نمی ترسم

من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم

راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم

راستی چی شد ، چه جوری شد
اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست
تا کم شه از جرم خودم