دیـوانه ام... امشب رگ دیوانگـﮯ اَم بالا زده ! نـه موسیقـﮯ ، نـه سـڪوتــ. . . هیچ چیز ایـن دیـوانـﮧ را تسـڪین نـمـﮯدهد ! جز رنگ نگآه مهربانتــ ! میفهمـﮯ ؟
خواب هایم بوی تن تو را می دهد نکند… آن دورتر ها… نیمه شب… در آغوشم میگیری…!