نظرات 1 + ارسال نظر
.omid 1391/05/17 ساعت 17:11 http://omid160.blogfa.com/

دیگر وقتش شده بود,گنجشک باید پرواز کردن را شروع می کرد.آسمان را دیده بود اما مزه پرواز در آن را نچشیده بود.گنجشک کوچک پرسید:پرواز کردن یعنی چه؟چه طوری است؟گنجشک پدر بادی به به غبعب انداخت و گفت:پرواز یعنی همین که بالهایت را باز کنی و در هوا معلق شوی,همین!
گنجشک دیگری از بالای سرش پرواز کرد,پرسید:آهای پرواز کردن یعنی چی؟و جواب شنید:یعنی کاری که من می کنم,اصلا چرا این سوال را می پرسی؟این کاری است که همه ی گنجشک ها و پرنده ها باید بکنند.
راضی نشد.بدون اینکه جواب درستی بگیرد پرواز کرد.سالها بعد گنجشک کوچکی همین سوال را از او کرد و او حتی یادش نبود که روزی خودش این سوال را از گنجشک پدر پرسیده بود.
گنجشگ وقتی در آسمان پرواز می کند مزه پرواز را نمی چشد چون برایش عادت شده و ماهی گاهی درون آب به دنبال آب می گردد,چون همیشه در آب شناور است.
وما...موقع سلامتی,لذت سلامتی را
وقت بی نیازی ,مزه ی بی نیازی را
هنگام فرصت داشتن قدر فرصت ها را
و هنگام محبت و عشق ورزی اطرافیان, قدر محبت آنها را نمی دانیم .
انگار عادت کرده ایم به عادت کردن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد