بی تو جانی ویران

چه در دل من چه در سرتو /من از تو رسیدم به باور تو

تو بودی و من   /  به گریه نشستم برابر تو

بخاطر تو به گریه نشستم بگو چه کنم …

با تو  شوری در جان ، بی تو جانی ویران

از این  زخم پنهان ، می میرم

 نامت در من باران ، یادت در دل طوفان

با تو امشب پایان می گیرم

نه بی تو سکوت ، نه بی تو سخن

به یاد تو بودم ، به یاد تو من

ببین غم تو  رسیده به جان و دویده به تن

ببین غم تو رسیده به جانم بگو چه کنم …

با تو شوری در جان، بی تو جانی ویران

نظرات 3 + ارسال نظر
.omid 1391/05/12 ساعت 01:13 http://chizi-nashode.blogfa.com/

من مانده ام و یک برگه سفید!!!

یک دنیا حرف نا گفتنی!!!

و یک بغل تنهایی و دلتنگی...

درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!!!

در این سکوت بغض آلود

قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!

و برگ سفیدم

عاشقانه قطره را به آغوش می کشد!

عشق تو نوشتنی نیست...

در برگه ام , کنار آن قطره

یک قلب کوچک می کشم !

و , وقت تمام است!!!

برگه ها بالا...

.omid 1391/05/12 ساعت 02:59 http://chizi-nashode.blogfa.com/



دیشب بود !

جایی میان شک و یقین !

نیاز به تازه شدن بیداری ام را می آزرد و خوابهایم آشفته تر از قبل ؛ میل به رویای لبخند تو داشت ...

انگار سالیان سال ؛ حال در خود مانده ی ایمانم تحویل نشده بود .....

باید پنجره را به سمت نگاهت می گشودم

می خواستم حضورت را نفس بکشم و در صداقت چشمانت شناور شوم !

گذاشتم برایم عشق را تلاوت کنی تا با تفسیر لحن صمیمی ات تپشهای قلبم انعکاس نام تو باشد .....

و تو عجب صدایی داشتی .........

یک دشت مخمل سبز که بر قامت کوهی استوار می درخشید ـــ

مخصوصاْ وقتی در نخستین سپیده ی دیدار ؛ اذان عاشقی سر دادی !!!

حالا من باید بروم ....که تا هزاران رکعت شکر به جا آورم!!!

باید بروم

.omid 1391/05/12 ساعت 18:45 http://omid160.blogfa.com/

تـَنهـــایـ ـے یــَعنــے:

یــﮧ آهـَنگـ و بشیـنـ ـے صـــَدبـار گوش بـدیـــش

وَلــــے کـَسے نـَبـآشـِﮧ بگــﮧ لـآمـَصبـ...ایــטּـو عـَوضـش کــُטּ!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد