دیشب رویائی داشتم . خواب دیدم بر روی شن ها راه می روم . هم راه با خود خداوند. و بر روی پرده شب تمام روزهای زندگیم را . مانند فیلمی می دیدم. همان طور که به گذشته ام نگاه می کردم . روز به روز از زندگی را . دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد . یکی مال من و یکی از آن خداوند. راه ادامه یافت تا تمام روزهای گذرانده شده خاتمه یافت. آن گاه ایستادم و به عقب نگاه کردم . در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت … اتفاقا آن محل ها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود. روزهایی با بزرگ ترین رنج ها . ترس ها . دردها . … آنگاه از او پرسیدم : " خداوندا ! تو به من گفتی که در تمام ایام زندگیم با من خواهی بود و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم. خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات دردآور مرا تنها گذاشتی ؟ " خداوند پاسخ داد : " فرزندم . تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود . من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت . نه حتی برای لحظه ای. و من چنین نکردم . هنگامی که در آن روزها . یک رد پا بر روی شن دیدی. من بودم که تو را به دوش کشیده بودم ."
سلام من عشقم را فراموش کردم دعا می کنم هر چی به صلاحت هست خداوند برات رقم بزنه به قول دکتر شریعتی کسی که شما دوستش داری شما را دوست ندارد و کسی که شما را دوست دارد شما دوستش ندارید و در این میان همه تنها ییم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
دیشب رویائی داشتم .
خواب دیدم بر روی شن ها راه می روم .
هم راه با خود خداوند.
و بر روی پرده شب
تمام روزهای زندگیم را . مانند فیلمی می دیدم.
همان طور که به گذشته ام نگاه می کردم .
روز به روز از زندگی را .
دو رد پا بر روی پرده ظاهر شد .
یکی مال من و یکی از آن خداوند.
راه ادامه یافت تا تمام روزهای گذرانده شده خاتمه یافت.
آن گاه ایستادم و به عقب نگاه کردم .
در بعضی جاها فقط یک رد پا وجود داشت …
اتفاقا آن محل ها مطابق با سخت ترین روزهای زندگیم بود.
روزهایی با بزرگ ترین رنج ها . ترس ها . دردها . …
آنگاه از او پرسیدم :
" خداوندا ! تو به من گفتی که در تمام ایام زندگیم با من خواهی بود
و من پذیرفتم که با تو زندگی کنم.
خواهش می کنم به من بگو چرا در آن لحظات دردآور مرا تنها گذاشتی ؟ "
خداوند پاسخ داد :
" فرزندم . تو را دوست دارم و به تو گفتم که در تمام سفر با تو خواهم بود .
من هرگز تو را تنها نخواهم گذاشت .
نه حتی برای لحظه ای.
و من چنین نکردم .
هنگامی که در آن روزها . یک رد پا بر روی شن دیدی.
من بودم که تو را به دوش کشیده بودم ."
بـی قـرار هـیچ قـراری نـبوده ام
مـگــر
قـراری کـه بـا تـو داشتـم و
هـرگـز نیـامـدی.
گفتم : تو شـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟
گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟
گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟
گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟
گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟
چه کسی برایت قصه گفت که دیگر خواب مرا ندیدی !؟
سلام من عشقم را فراموش کردم دعا می کنم هر چی به صلاحت هست خداوند برات رقم بزنه به قول دکتر شریعتی کسی که شما دوستش داری شما را دوست ندارد و کسی که شما را دوست دارد شما دوستش ندارید و در این میان همه تنها ییم