من خسته ام و ... غرورم اجازه نمی دهد بیفتم از پا حتی ... تبرهایی که در ریشه ام گیر کرده اند با تعبجب نگاهم می کنند و می گویند : این درخت مگر چند ساله است!
هرچه زدم بی تو دلم وا نشدجز تو کسی باب دل ما نشدهرچه گنجشک شدم و به آسمونها رفتمهم نفسی مثل تو پیدا نشد
صدای قلب نیستصدای پای تستکه شب ها در سینه ام می دویکافی ست کمی خسته شویکافی ست...بایستی
هرچه زدم بی تو دلم وا نشد
جز تو کسی باب دل ما نشد
هرچه گنجشک شدم و به آسمونها رفتم
هم نفسی مثل تو پیدا نشد
صدای قلب نیست
صدای پای تست
که شب ها در سینه ام می دوی
کافی ست کمی خسته شوی
کافی ست...بایستی