با ناتوانی دستهایم چگونه در نی لبک روزهای گرم و طولانیحکایت دلتنگیها را ساز کنمو با چه امیدی عبور دقیقه ها رادر ساعت زمان به نظاره بنشینم ؟!ای تجسم عشق دلم تنگ استاغوش توست ، تا در فضای مه گرفتهیک صبح بارانی شادمانه سر بر شانه ات گذارمو آرامش را ، در نگاه آبی تو جستجو کنمنسیم اجازه حضورش را با دستهای تو خواهد گرفتدر میان موهای آشفته و خیس ام ....اینجا کنار پنجره ها باز هم پرنده ای میخواندآهنگ پرواز را و ربنای خواهش مندر تاریک روشن یک غروببرای آزادی دستهایم از دردطنین یک ترانه خواهد شد....