دلم میخواهد

دلم میخواهد 

ثواب همه ی این روز های نیامده را 

سر کوچه فردا خیرات کنم 

به آیه های آسمانی ، پرنده تعارف کنم .

پیامبری باشد ، حسرتم 

برای کفر خاکی  که 

بی آبی عاطفه اش ، چال کرده است 

با دستهای گور کنی ... دریا را 

- ماهی آبی آسمان باشم  - .

و خدایم را ببخشم 

اگر بهشتی ندارد برای جهنمی که با دلم ساخته است 

شاید با مرگ پرنده 

فرشته به آسمان کاغذی کتابها می دوزد .

نخ رستگاری کوتاه مانده است .

نازنینم می ترسم 

می ترسم بدوزد به هم لب ناسازگار بوسه هایت را 

می ترسم و باز هم به دورترین سرزمین عاشق تبعید می شوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد