تو اگر ، دلبر من ، حس نکنی
از پس پنجره ی واژه مرا
واژگانم اگر از مخمل عشق
جامه ای گرم ندوزند برای دل تو
به چه دل خوش کنم از بافتن این کلمات؟
به چه کار آیدم این بازی بیهوده و پوچ؟
من همان به که پناهنده شوم بار دگر
به سرایی که تو محبوسِ حصارش شده ای
به همان خانه که از کاه گلِ دیوارش
هر دم این بو به مشامم آید
بوی هر فاصله ی بین دو نُت
بوی نمناکِ سکوت...
سلام دوست من
بهتر نبود نام شاعر این شعر رو هم زیرش می نوشتید؟
جسارتم رو ببخشید