آنگاه؛

در عجبم از او...
از او و اوهای دیگری که مثل اویند؛
همه ی طول و عرض زندگی اش را
با تمامیت در پُک ِ سیگارش
می رَهانَد...
...
آنگاه؛
...
به زخم های عزیز صورتم که
همه ی تجربه های عمیقم را
و نگاه همیشگی ام را از
این زخم های ابدی ام دارم...
می خندد...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد