دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

.

" در عشق بازنشسته شده ام "
گریه نکردم نه
لبخند زدم
از آن لبخندهای تلخی
که آدم برای خالی نبودن عریضه می زند
که آدم وقتی خرد می شود می زند
که آدم وقتی به روی خودش نمی آورد می زند
من آدم معمولی بودم ، آدم خیلی معمولی
که دوستت دارم ها ،گریه ها و دلواپسیهایم
معمولی نبود،همین جوری نبود
من آدم معمولی بودم که عشق
پیراهن شد برایم در تابستان
و گرمم کرد در زمستان
من آدم معمولی بودم که در عشق
به دنبال عایدی نبودم
به دنبال سرگرمی نبودم..



نظرات 1 + ارسال نظر
ahmad.a 1393/05/24 ساعت 10:57

من
گریه هم کردم
ولی
.
.
.

" در عشق باز نشسته ام "

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد