دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است


من جایِ تو چای می نوشم
جایِ تو خسته می شوم
جایِ تو بغض می کنم
جایِ تو می خندم
من جایِ تو به انتظار می نشینم
برایِ کوچه هایِ بی خوابِ این شهر لالایی می خوانم
من جایِ تو با خودم حرف می زنم
قربان صدقه اش می روم
حرف هایش را گوش می دهم
اشک هایش را پاک می کنم
و هرروز به جایِ تو از خودم می خواهم
برایم لباس هایِ نو بپوشد
موهایش را ببافد
دستم را بگیرد
تکیه گاهم شود
تو نیستی و من هرروز
تو را زندگی می کنم
تو را می بوسم
تو را می بینم
من 
هرروز
خودم را
به جایِ تو دوست می دارم
و این ها یعنی
من هرروز تو را در دلم
زنده نگه می دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد