دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

یه درد ِ غیرمنتظره جای ِ زخمی که اول جدی نگرفتیش،


یه چی دیگه، بعضی وقتا از زیاد بودن ِ یه درد ِ غیرمنتظره جای ِ زخمی که اول جدی نگرفتیش، تازه می فهمی طرف ظاهرا واست مهم تر از اونی بوده که فک می کردی
Foto: ‎زمان میگذره، آدما عوض میشن، یه روز یه گوشه در فضایی از دنیای مجازیه ذهن شلخته ت بیدار میشی، چی میبینی؟ بعضی ارتباطا خاطره شدن، بعضیا فراموش، خیلی از چیزا مث ِ سابق نیس، از جمله بعضی حس ها نسبت به بعضی آدما، بعدش واسه بعضی اِسما، فامیل ...اضافه می کنی، ا ِسمایی که دیگه نه رنگ دارن، نه بوی عطر، نه معنی و نه چیزی با خودشون، این چه آه کشیدنیه که آخرش یه لبخند ساده س به یه زندگی، که به کجا میره؟ یه افق تازه...

اون زن کجاس؟
چه اتفاقی واسه همه ی ِ زن های ِ زندگیه من افتاد؟ نمی دونم، نیازی هم نیس که بدونم، واسه همین خاطره که دیگه در موردش فکر نمی کنم.

یه چی دیگه، بعضی وقتا از زیاد بودن ِ یه درد ِ غیرمنتظره جای ِ زخمی که اول جدی نگرفتیش، تازه می فهمی طرف ظاهرا واست مهم تر از اونی بوده که فک می کردی‎
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد