دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

تـو بــی تـقـصـیـری !

 !
خــدای تــو هـم بـی تـقـصـیـر است !
مـن تـاوان اشـتـبـاه خــود را پـس مـی دهم ... !
تـمـــام ایـن تـنـهـایـــی
تــاوان «جــدّی گـرفـتــن آن شـوخـــی» است !
Foto: ‎شـوخــی زیـبـایـی بــود کـه خـداونـد بـا قـلـب مـن کـرد !
زیـبـا بـود
امّــا
شـوخــی بـود !
حـالـــا . . .
تـو بــی تـقـصـیـری !
خــدای تــو هـم بـی تـقـصـیـر است !
مـن تـاوان اشـتـبـاه خــود را پـس مـی دهم ... !
تـمـــام ایـن تـنـهـایـــی
تــاوان «جــدّی گـرفـتــن آن شـوخـــی» است !‎

انتظار....انتظار..


باز غروب
باز دلتنگی
باز قصۀ خواستن و نبودنت
باز گذرِ زمان..
باز من و انتظار
باز من....
انتظار....انتظار...انتظار
!!!!!

ﺩﻝ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣـــــــــﺮﻓـﻬـﺎ ﺣـــﺎﻟـﯿـﺶ ﻧـﻤﯿﺸﻮﺩ!


ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺍﻣـــﺘــﺤــــﺎﻥ ﮐــــــــــــــﺮﺩﻩ
ﺍﻡ!

ﻗﺮﺹ ﺧــــﻮﺍﺏ ﻭ ﻣـﺴﮑﻦ
ﺭﻭﺍﻧـﺸـﻨــــﺎﺱ
ﺧــــﻨـــﺪﻩ ﻫـﺎﯼ ﺯﻭﺭﮐــــﯽ
ﻫـﻨـﺪﺯﻓـﺮﯼ ﺗـﻮﯼ ﮔـﻮﺵ ﻭ ﮔــــﺮﯾــﻪ
ﮐـﺮﺩﻥ
ﺳــــﯿـﮕــــــــــــــﺎﺭ ﻭ
ﺩﻭﺳــﺘـــــــــــﺎﻥ ﺟـــــﺪﯾــﺪ
ﺩﻝ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺣـــــــــﺮﻓـﻬـﺎ ﺣـــﺎﻟـﯿـﺶ
ﻧـﻤﯿﺸﻮﺩ!


Foto: ‎هی فلانی...
عاشقانه های مرا به خود نگیر

مخاطب من

معشوقه ایست که هنوز به دنـ ـ ـیا نیامده

تو که مدت هاست برای من

از دنـ ـ ـیا رفته ای...!!!‎

یک اتوبوس خاطره های مست


حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلن هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود …

حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر
منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند , می گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند …

دل که بلرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست
این وقت ها
انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری می خواهد هم آرامش
که هیچکدام نیست !

آدم تصادف می کند ,
با یک اتوبوس خاطره های مست


Foto: ‎خسته ام
از
او
تنها ضمیر غائبی که
مدام
در من
حاضر است...‎