دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

هیچکس نمی داندمن چقدر منتظر آمدنت بودم


Foto: ‎نمی دانم این روزها کجای دنیا را عاشق کرده ای
اما حتم دارم هنوز , تنها که می شوی 
کنارِ دریاچه ای , به سنگ هایِ غمگین شنا یاد می دهی
یا شاید به لباس هایِ ویترین نشسته 
حسرت می دهی تنت را
چه می دانم 
شاید هم کافه ای را پیدا کرده ای
که قدر سیگار کشیدنت را می داند 
به انضمام یک کافه چی 
که هر بار با اشاره ات به دیوار می خورد
اما در این خانه 
همه چیز دست نخورده مانده
جز سرفه هایم که شدید تر شده 
و همسایه های متعهد 
که شب بیداری مردی عزب را تاب نمی آورند
همه چیز شکل سابق دارد 
جز من و لباسهای تو , 
که از فرطِ آغوش چروک شده اند 
راستی از آنجا که تو هستی خیالم راحت است 
اما این حوالی دیگر 
هیچکس عاشق نمی شود

شهریار بهروز

Photo .By ~ Masha Sardari‎
نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/05/17 ساعت 08:25

اما میتواند خوب میتواند این تصویر انتظارت را نشونه گیرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد