دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

سالِ هزار و سیصد و بی تو


سال هزار و سیصد و بی تو
سالِ هزار و چندِ میلادی
تقویم ها بعد از تو خوابیدن
راس همون روزی که جون دادی
هر ثانیش نزدیک یک قرنه
باید بتونم مرد تر باشم
میپرسن از من حال و روزت رو
کاشکی بتونم کور و کر باشم
بغضِ اتاقم سرد و سنگینه
چشمامو رو آیینه میبندم
رفتی نمیدونی که بعد از تو
انگار صد ساله نمیخندم
سایه ت هنوزم روی دیواره
میشناسم آهنگ قدم هاتو
نزدیک من میشی و رو شونم
حس میکنم گرمای دستاتو
تا بر میگردم میری از پیشم
رویات بد جوری اثر داره
هی اشک میریزم اتاقم رو
میترسم آخر سیل بر داره
سالِ هزار و سیصد و بی تو
سالِ هزار و سیصد و درده
این قصه بافی ها که میبینی
پایانِ وهم آلودِ یک مرده

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد