دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

تو می روی...و من،


میان چارچوب در ایستاده ای و دست تکان می دهی...
و این آخرین لبخندی ست
که از تو قاب می گیرم!

باید آخرین حرفم را بزنم...
ولی
چه گونه برایت آرزوی خوشبختی کنم؟
تو می روی...و من،
اکنون ابتدای بدبختی ایستاده ام!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد