دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیده


از یه جایی به بعد به خودت میگی...
اصلن چه دلیلی داره به کسی بگم حالم بده ؟
اونا چیکار میتونن واسم کنن...
جز گفتنِ یه الهی بمیرم ،
جز گفتنِ یه ناراحت نباش میگذره ...
در روز اونقد می خندیو میگی وای ...
من چقد خوشحالم که خودتم باورت میشه
واقعا حالت خوبه اما شبا
وقتی سرتو میذاری رو بالش میگی نه !!
اونقدرا هم خوب نیستم .
کم کم گریه کردن یادت میره ،
میریزی تو خودت ؛
چند وقت بعد میبینی دیگه نمیتونی ...
سره یه موضوعِ کوچیک گریه میکنی ،داد میزنی ،
میگی چه بلایی داره سرم میاد ؟
به خودت فُحش میدی ، همه بهت میگن چته ؟
تو که اینقد ضعیف نبودی !!
توو دلت میگی ...!
اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیده ...
تمومِ افکارم ، باورام ، احساسم ...
Foto: ‎از یه جایی به بعد به خودت میگی...
اصلن چه دلیلی داره به کسی بگم حالم بده ؟
اونا چیکار میتونن واسم کنن...
جز گفتنِ یه الهی بمیرم ،
جز گفتنِ یه ناراحت نباش میگذره ...
در روز اونقد می خندیو میگی وای ...
من چقد خوشحالم که خودتم باورت میشه
واقعا حالت خوبه اما شبا
وقتی سرتو میذاری رو بالش میگی نه !!
اونقدرا هم خوب نیستم .
کم کم گریه کردن یادت میره ،
میریزی تو خودت ؛
چند وقت بعد میبینی دیگه نمیتونی ...
سره یه موضوعِ کوچیک گریه میکنی ،داد میزنی ،
میگی چه بلایی داره سرم میاد ؟
به خودت فُحش میدی ، همه بهت میگن چته ؟
تو که اینقد ضعیف نبودی !!
توو دلت میگی ...!
اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیده ...
تمومِ افکارم ، باورام ، احساسم ...‎
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد