دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

ای دوست


منم سرگشته ی حیرانت ای دوست ,کنم یک باره جان قربانت ای دوست, تنی ناساز ز شوق وصل کویت, دهم سر بر سر پیمانت ای دوست, دلی دارم در آتش خانه کرده ...میان شعله ها کاشانه کرده, دلی دارم که از شوق وصالت, وجودم را ز غم ویرانه کرده, وجودم را ز غم ویرانه کرده, من آن آواره ی بشکسته حالم, ز هجرانت بتا رو بر زوالم, منم آن مرغ سرگردان و تنها, پریشان گشته شد یکباره حالم, زهر سر بر سر سجاده کردم, دعایی بهر آن دلداده کردم ز حسرت ساغر چشمانم ای دوست

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/05/05 ساعت 18:21

در مثال مناقشه نیست ok

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد