دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

رفتم...


ماندن به پای تو فایده نداشت...
رفتم...
دیدی چه خوب ترک کردنت را بلدم..
خواستم دوستت داشته باشم اما نفهمیدی...
تماشا می کنم...می خواهم ببینم انهایی که دورت را شلوغ کرده اند مثل من هم پشتت هستن؟؟
تو را انقدر که من می خواستم می خواهند؟؟؟ 
اطمینان داشتی من که نباشم دورت شلوغ هست..
ولی به همان شلوغی دورت قسم, پشتت خالیست..
به حرفایم خواهی رسید...
اما دیگر قصه من و تو تمام شد..

نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/05/05 ساعت 18:22

مرگ خاموش ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد