دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

برای روزهایی که می اید و نمی ایی


قصه ی چشمهای تو را هیچ کس نمی خواند
وعمق غصه های مرا هیچ کس نمی داند
تو از کدام تباری که بی تو می سازم ؟
تو از کدام دیاری که با تو می سوزم؟
شراب ناب کدامین سبوی سر شاری ؟
که هر چه بنوشم هنوز بسیاری
بیاو کمی همنشین باران شو
برای دلم برای دلت اندکی پریشان شو
بدون تو این خانه یک شکوه پوشالی است
نفس کشیدن بی تو هبوط اجباری است
برای روزهایی که می اید و نمی ایی
هزار مرثیه گفتم نمانده قراری نمانده فردایی ....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد