"چـادر سـیاه" مـادرم
گوشه اش را می گرفتم و راهم را
از میان هیاهوی بازار پیدا می کردم
زبری اش، بهتر از هر دست نوازشگری
مرهمِ اشکهایم می شد
حالا در این بیـراهه ..
منِ سرگردان و گریان چه کنم ..!؟
حسرت روزهای رفته را نمی خورم
جز یک شب تابستان
که حسابش جداست !
آخرین بار تو گفتی بیا اما
خودت نموندی........
اخرین بار
تو
برای همیشه
رفتی
و
من برای همیشه ماندم
اخرین بار را خوب یادم هست............
حتی اگر
نباشی
حتی اگر
چشمهایم
چشمهایت را نبیند......./
تو اینجایی
حتی اگر
تمام حنجره های دنیا
شهادت به نبودنت بدهند............/
تو اینجایی
از من
با من
در من
تا من ......./
من سالهاست
که دیگر
از کوچه یادهای خودم
کوچ کرده ام