دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

از پشت فرسنگها فاصله سلام

از پشت فرسنگها فاصله سلام ٬آمدم اما این بار آمدنم رنگ دیگریست! رنگی از جنس رویای تنهایی...!!آمدم ولی نه برای ماندن. بلکه برای تنها بودن !!می روم و برای همیشه در حوالی رویاهای تنهایی خودم در دوردست می مانم ٬ همانجا که عشق رنگی از هزار رنگ دارد ...رنگی از جنس غم رنگی از جنس اشک ...و در آخر رنگی از جنس تنهای میروم و به تو قول خواهم داد ٬ می روم.....مثل تو که روزهاست رفته ای وفقط رویای بودنت در این حوالی زنده است!!!حالا دیگر خوب می دانم آرزوی آمدنت را هم مثل سکوت زلال چشمهایت به گور خیالهای محال خواهم برد. همه دیگر می دانند جای تو در دلم هست...اما چه دلی؟...دلی تاریک و تنها او انگار همراه آن خنده ی آخرین برای همیشه رفتی به جایی که دیگر دست خیال و خوابم حتی به گرد نگاه هایت نرسید ..
نظرات 1 + ارسال نظر

من و خورشید هر روز صبح به عشق تو بیدار می شویم

که

او روزت را روشن کند و من دلم روشن شود از وجود تو

که

یگانه عشق تمام زندگی منی

دوستت دارم تک ستاره زندگی ام

عاشقانه می خواهمت

دلم هر دم تمنای نفست را دارد

چرا که

تنها لمس وجودت به من زندگی می بخشد

دوستت دارم ای...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد