دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

من که میدونم

کاش اون احظه ایی که یکی ازت می پرسه " حال چطوره " ؟ تو جواب میدی میگی " خوبم " ! کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه : من که میدونم " خوب نیستی "
نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/04/28 ساعت 14:42

تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری است
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
تو نیستی که بیبنی چگونه می گردد
نسیم روح تو در باغ بی جوانه من
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست، از تو می گویم
تو نیستی که ببینی، چگونه از دیوار
جواب می شنوم
تو نیستی که ببینی ، چگونه، دور از تو
به روی هرچه در این خانه ست
غبار سربی اندوه بال گسترده است
تو نیستی که ببینی دل رمیده من
بجز تو، یاد همه چیز را رها کرده است
فریدون مشیری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد