دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

کبوتر شد و رفت

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت .... زیر باران غزلی خواند دلش تر شد و رفت .... چه تفاوت کهچه خورده است ؟؟؟؟؟؟ غم دل یا سم .... آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت ... روز میلاد همان روز که عاشق شده بود.... مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت .... عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت .... هر غروب از د ل خورشید گذر خواهد کرد و رفت.... حجت ساده که یک روز کبوتر شد و رفت ....
نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا 1393/04/28 ساعت 14:48

گفته بودند که :
زندگی صحته یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند از صحنه رود
صحنه پیوسته بجاست
خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد

ولی نگفته اند که : ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد