دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

باقیِ مسیر را گریستم

آخ که چه دلم پری داشتم اینقد که از کنار چشم هام سرازیر بود.نشستم کنار پنجره  دیگه از کنترل خارج شدم صدای گریه‌ام تو اتوبوس بلند بود.دستی‌ به شونم خورد مرد  مسنی با صدای غمگین گفت معلومه غمت سنگینه، واست صبر و تحمل آرزو می‌کنم. کاش این درد به آسونی همین کلمات بود
باقیِ مسیر را گریستم
Foto: ‎مسافرِ کناری‌ام که پیاده شد
پنجره‌ای گیرم آمد
باقیِ مسیر را گریستم‎
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد