یک روز
پیراهنم رفته رفته رنگ می بازد و
سفید می شود
روزی که انتظار دست های تو را
برای آخرین بار آه می کشم
و برای اولین بار می فهمم
دستی که آخرین دکمه ها را باز می کند
می تواند
به بستنِ چشم ها آمده باشد.
ه
پیراهنم رفته رفته رنگ می بازد و
سفید می شود
روزی که انتظار دست های تو را
برای آخرین بار آه می کشم
و برای اولین بار می فهمم
دستی که آخرین دکمه ها را باز می کند
می تواند
به بستنِ چشم ها آمده باشد.
ه
بعضی آدمها را نمی شود ، داشت ..
فقط می شود یک جور خاصی دوست شان داشت ..
بعضی آدمها ، اصلاً برای این نیستند که برای تو باشند ..
یا تو برای آنها !
اصلاً به آخرش فکر نمی کنی
آنها برای این هستند که دوست شان بداری ..
آن هم نه دوست داشتن معمولی ،نه حتی عشق ..
یک جور خاصی دوست داشتن ، که اصلاً هم کم نیست ..
این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج دلت تا ابد
یک جور خاص دوست داشته خواهند شد ...
مثل تو