دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

" به من تسلیت بگویید


اول
روی چشم هایت خاک می ریزم
بعد روی دست هایت
بعد نگاهت را و نوازش هایت را فراموش می کنم و
سیاه می پوشم و
چند هفته به ابروهایم دست نمی زنم و
باور می کنم مرده ای.

گوش کن!
از سینه ام صدای تشییع جنازه می آید،
که به عزّت و شَرَفِ لا اله الّا کیست؟
کسی که مرگ عزیزانِ خویشتن را زیست
و بعد هم،
خبرِ مرگ دادن آسان نیست
آسان نیست،
توضیح اینکه چگونه تابوتت را
از کوچه های خلوت رگ هایم عبور داده ام
و چگونه از های های گریه های شب های بی تو بلندتر ست
سکوتی که بعد از تو کم مانده دیوانه ام کند.

چیزی بگو!
حرفی روی زخمم بپاش!
من
گورستانی سرگردانم،
که هر روز گوری در من
مثل زخمی تازه دهان باز می
کند.ه
Foto: ‎
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد