دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

شاد بودن مرد و زن نداره.



1- اعداد بدرد نخور را به دور بریز.
این شامل سن، وزن و قد میشه.

2-فقط با دوستان خوش اخلاق معاشرت کن؛
غرغروها و بداخلاقها نابودت میکنند .

3- شروع به یادگرفتن کن.
کامپیوتر، هنر، باغبانی...
هرچیزی که دوست داری، هرکاری که اجازه نده مغزت بیکار بمونه.
"مغز بیکار کارگاه شیطانه"، و نام شیطان اینست.. آلزایمر!

4- از چیزهای کوچک و ساده لذت ببر.

5 - به جاهای نادرست نرو؛
برو به خرید،مسافرت به یه شهر و یا حتی یک کشور دیگه ...
6- بیشتر مواقع طولانی بخند.
آنقدر بخند که احتیاج به نفس تازه داشته باشی.
و اگر دوستی داری که تو رو میخندونه بیشتر وقت خودت را با او بگذرون..

7- اشک و غصه هم پیش میاد؛
یکم گریه زاری کن، یکم غصه بخور و تحمل کن 
و بعد حرکت کن...
تنها کسی که تمام عمر با تو خواهد بود،خودت هستی...
تا زنده ای زندگی کن ....

8- دور و برت رو پر کن از هرچیزی که دوست داری؛
فامیل،هدایا و یادگاریها، گل و گیاه،سرگرمیها،هرچیزی که خودت دوستش داری.
خونه تو پناهگاه توست!

9- قدر سلامتی خودتو بدون:
اگر خوبه، نگهش دار.

نظرات 1 + ارسال نظر
omid 1393/04/17 ساعت 15:07

حرف ها دارم
با تو ای مرغی که می خوانی نهان از چشم
و زمان را با صدایت می گشایی !
چه ترا دردی است
کز نهان خلوت خود می زنی آوا
و نشاط زندگی را از کف من می ربایی؟
در کجا هستی نهان ای مرغ !
زیر تور سبزه های تر
یا درون شاخه های شوق ؟
می پری از روی چشم سبز یک مرداب
یا که می شویی کنار چشمه ادارک بال و پر ؟
هر کجا هستی ، بگو با من .
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن.
آفتابی شو!
رعد دیگر پا نمی کوبد به بام ابر.
مار برق از لانه اش بیرون نمی آید.
و نمی غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا.
روز خاموش است، آرام است.
از چه دیگر می کنی پروا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد