دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

" جان"

صدا میکنم " تــــــــــــو " را...
این " جان" که میگویی
جانم را میگیرد...!
نزن این حرف ها را
دل من جنبه ندارد
موقعی که نیستی....
دمار از روزگارم در می آورد

نظرات 1 + ارسال نظر
omid 1391/07/22 ساعت 21:33

در نگاهت چیزیست که نمی دانم چیست !


مثل آرامش بعد از یک غم


مثل بوی نم بعد از باران


در نگاهت چیزیست که نمی دانم !


من به آن محتاجم ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد