دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

آخر من دیووانه ام

بـا پنبــه
یـــا با لبخند
بـا لبخــند یا با دِشــنه
فرقــی نمیــکند
همه شان بـــرّان هســتند
من تیغ را ترجیـع میدهم
میســـوازند
ولی زجرم نمیــدهد
رقص تیغ روی حنجره ترجیح میدهــم
به
نوازش پنبه روی گلــوگاهم

بازم هم  غلتک شعرم راه افتاد
مراقب باش تو را با خاک یکسان نکنم
آخر من دیووانه ام

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا 1391/05/11 ساعت 19:37 http://ramazan1391.blogsky.com

سلام خوبی نماز و روزه ات قبول،وبلاگ قشنگی دارین موفق باشین

.omid 1391/05/12 ساعت 00:04 http://chizi-nashode.blogfa.com/

خنده بر لب میزنم کس نداند راز من ورنه این دنیا که ما دیده ایم خندیدن نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد