دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

بی صدا می گریند ...!

چند سال خندیدیم و خنداندیم ...
همیشه آدم سر خوشِ جمع بودیم ،
انگشت ها رو به ما : خوش به حالش ، چقدر شاده

اما در کنج تنهایی هاییمان ، بغض هایمان را در دفتر خاطراتمان چال می کردیم
...
خواندند و گفتند : چه شعر تلخ و قشنگی ...!!!

با همه خندیدیم و تنها گریه کردیم ...

این را از من به یادگار داشته باش :
آنهایی که بلند می خندند ، بی صدا می گریند ...!

نظرات 2 + ارسال نظر
رضا 1391/05/10 ساعت 21:05 http://ramazan1391.blogsky.com

سلأم وبلاگ زیبای دارین‎.‎موفق باشی

.omid 1391/05/10 ساعت 22:53 http://chizi-nashode.blogfa.com/

کسی باور ندارد گریه های بی صدایم را


کسی هرگز نمی فهمد بهای گریه هایم را


چه میداند کسی شب تا سحر بیدار می مانم


که بی او می شمارم دردهای بی دوایم را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد