دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

کی می خواد مثل تو باشه ،

کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که بی نظیری
 
مثه تو که با نگاهت ، منو از خودم می گیری
 
کی می خواد مثل تو باشه ،مثل تو که تکیه گاهی
 
تو به داد من رسیدی،توی تردید و سیاهی
 
همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه
 
چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه
 
عشق تو پناه آخر ، واسه قلب نیمه جونه
 
کی می خواد مثل تو باشه ، کی مثه تو مهربونه
 
وقتی که چشای خیسم، دیگه جایی رو نمی دید
 
جزتوهیچ کس تو دنیا، حال وروزمو نفهمید
 
همه چی از تو شروع شد،همه چی با تو تمومه
 
چرا دنیارو نبینم ، وقتی چشمات روبرومه
نظرات 1 + ارسال نظر
.omid 1391/03/17 ساعت 20:23 http://omid-am.blogfa.com






اسیر

تو را می خواهم و دانم که هرگز
به کام دل در آغوشت نگیرم
تویی آن آسمالن صاف و روشن
من این کنج قفس مرغی اسیرم
ز پشت میله های سرد تیره
نگاه حسرتم حیران به رویت
در این فکرم که دستی پیش آید
و من ناگه گشایم پر به سویت
در این فکرم که در یک لحظه غفلت
از این زندان خاموش پر بگیرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
کنارت زندگی از سر بگیرم
در این فکرم من و دانم که هرگز
مرا یارای رفتن زین قفس نیست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نیست
ز پشت میله ها هر صبح روشن
نگاه کودکی خندد به رویم
چو من سر می کنم آواز شادی
لبش با بوسه می آید به سویم
اگر ای آسمان خواهم که یک روز
از این زندان خامش پر بگیرم
به چشم کودک گریان چه گویم
ز من بگذر که من مرغی اسیرم
من آن شمعم که با سوز دل خویش
فروزان می کنم ویرانه ای را
اگر خواهم که خاموشی گزینم
پریشان می کنم کاشانه ای را

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد