تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزردهِ گزند مباد ..... زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت .... فاش می گویم و از گفتهِ خود دلشادم بندهِ عشقم و از هر دو جهان آزادم .... دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
وجود نازکت آزردهِ گزند مباد
.....
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
....
فاش می گویم و از گفتهِ خود دلشادم
بندهِ عشقم و از هر دو جهان آزادم
....
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گِل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند