دلتنگی های میترا در آلمان
دلتنگی های میترا در آلمان

دلتنگی های میترا در آلمان

دلم گرفته است

چه خواهی کرد؟

سوختنی چنین عاشقانه کسی ندید...

من در چنبر نگاه تو سالها ....

با سوختن زندگی کردم .

 در زیر گامهای تو ....

که از من می گذشت ...

خاکستری خاموش ماندم ...

نخواستم غبار بر چشمهای تو بنشیند...

بی رحم بودی که با من به انتها نیامدی...

اکنون با خون من که بر دست های توست...

بگو ...

بگو....

بگو چه خواهی کرد؟

نظرات 2 + ارسال نظر

وقتی میای برام نظر می ذاری یعنی

یعنی دنیا خالی نیس.

صفحم خالی نیس.

یکی اون بیرون میخونه.

یکی هس

یکی هس...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد