از هیچ کس نپرسیدم
هیچ کس جرات نکرد
ساز مخالفی بزند
دشنه را تا انتها در سینه ام فرو کردم
حماقتی که هنوز
با هر تکان کوچکش
درد می کشم .
در بند بند کتاب رسالتش
در طول سالها
نفرت .........
تنها آیه ای است
که تکرار میشود .
.................................
سالها با دشنه ام مهربان بودم