در حریم من
آسمان روی شانه های من ایستاده است
هر وقت شانه هایم فرو ریزند
هر وقت رنگین کمانی
دیگر به روز های تحملم نپیوندد
آسمان من افق هایش
غروب خواهد کرد
و مشرقش
قتلگاه آخرین خورشید خواهد شد
از کدام باور برایت بگویم
که تو باور کنی
من به آسمانی بالاتر از آسمانی که می بینم
امیدی نبسته ام